|
مستندها مستندهای کیشلوفسکی در این دوره بیشتر به زندگی روزمره شهروندان، کارگران و سربازان میپرداخت. اگرچه او آشکارا فیلمسازی سیاسی نبود. اما بهزودی دریافت تلاش برای ارائه تصویری دقیق از زندگی مردم لهستان او را با حکومت درخواهندانداخت. فیلم تلویزیونی او کارگران ۷۱ که تصویرگر کارگرانی بود که درباره دلایل اعتصابات سال ۱۹۷۰ بحث میکردند، با سانسور فراوان به نمایش درآمد. پس از کارگران ۷۱ او نگاهش را با فیلم مستقیماً معطوف به مقامات حکومتی کرد. فیلم شرح حال ترکیبی بود از نمایش مستند از گردهمایی دفتر مرکزی حزب کمونیست و داستانی درباره مردی که مقامات او را بازجویی میکنند. اگرچه کیشلوفسکی معتقد بود فیلم پیامی ضداقتدارگرایی دارد، اما همکارانش او را به همکاری با حکومت در طول تولید فیلم متهم کردند. او بعدها گفت که به دو دلیل مستند را کنار گذاشتهاست: سانسور کارگران ۷۱ که باعث تردید او در چگونگی بیان حقیقت در یک رژیم اقتدارگرا شد، و حادثهای هنگام ساختن ایستگاه (۱۹۸۱) که باعث شد قسمتهایی از فیلم به عنوان مدرک در یک حادثه جنایی استفاده شود. فیلم داستانی به او آزادی هنری میداد و میتوانست زندگی روزمره را صادقانهتر به تصویر بکشد.
فیلمسازی در لهستان اولین فیلم غیر مستند او کارکنان (۱۹۷۵) فیلمی تلویزیونی بود و او اولین جایزهاش را از جشنواره مانهایم بدست آورد. این فیلم و فیلم بعدی او زخم هر دو درباره واقعیتهای اجتماعی بودند. کارکنان درباره مهندسانی بود که روی ساخت یک صحنه نمایش کار میکردند با الهام از تجربیاتش در دانشگاه، و اثر زخم تغییر و تحولات در یک شهر کوچک پس از اجرای یک طرح صنعتی بدون برنامهریزی درست را نشان میداد. این فیلمها با شیوهای مستندگونه و با بازیگران غیرحرفهای ساخته شدند. همچون فیلمهای آخر او تصویرگر زندگی روزمره زیر سلطه یک سیستم رو به اضمحلال بود. البته باصراحت بیان نمیشد. شیفته دوربین (camera buff) ساخته ۱۹۷۹ (برنده جایزه اصلی از جشنواره جهانی مسکو) و شانس کور (Blind Chance) ساخته ۱۹۸۱ فیلمهایی با همین مضامین بودند، با تأکید بر انتخاب اخلاقی یک انسان و نه اجتماع. در همین دوران کیشلوفسکی همراه با چند کارگردان دیگر لهستانی از جمله آندره وایدا به عنوان اعضای جنبش رهایی مطرح شدند. جنبشی که به دغدغههای اخلاقی در سینما معقتد بود. ارتباط او با این کارگردانان توجه دولت لهستان را برانگیخت و باعث سانسور و فیلمبرداری یا تدوین مجدد فیلمهای او در این دوران شد. (فیلم شانس کور تا شش سال پس از ساخت، امکان نمایش داخلی نداشت.) پایانی نیست (No End) ساختهٔ ۱۹۸۴ شاید اولین فیلم صریح سیاسی او باشد. این فیلم نمایشگر دادگاههای سیاسی در لهستان در زمان حکومت نظامی، از دیدگاه روح یک وکیل و همسر بیوهاش است. هم دولت و هم مخالفان از فیلم به شدت انتقاد کردند. این فیلم آغازگر دوران همکاری نزدیک او با دو همکار بود، یکی کریستف پیسیویچ (فیلنامهنویس) و دیگری زبیگنف پرایزنر (آهنگساز). پیسویچ یک وکیل دادگستری بود که کیشلوفسکی در جریان تحقیقات درباره دادگاههای سیاسی در زمان حکومت نظامی برای ساختن فیلم مستند درهمین باره با او آشنا شده بود. او فیلمنامهنویس اصلی آثار بعدی کیشلوفسکی شد. پرایزنر آهنگساز بیسرانجام و اغلب آثار بعدی کیشلوفسکی بود. موسیقی نقش مهمی در فیلمهای کیشلوفسکی داشت و بسیاری از قطعات پرایزنر در فیلم به تنهایی نقش داشتند. از این جنبه آنها شخصیتهایی از فیلم محسوب میشدند مانند آثار واندر بودنمایر آهنگساز هلندی. دهفرمان (۱۹۸۸) مجموعهای است از ده فیلم کوتاه که در مجموعهای آپارتمانی در ورشو فیلمبرداری شد. هر یک بر اساس یکی از فرمانهای «دهفرمان» حضرت موسی، برای تلویزیون لهستان و با سرمایهگذاری آلمان غربی ساخته شد. این مجموعه در حال حاضر یکی از بهترین مجموعه فیلمهای تحسین شده توسط منتقدان در همه دورانها است. کیشلوفسکی و کریستف پیسیویچ فیلمنامهنویسان مجموعه بودند و قرار بود ده کارگردان مختلف این ده قسمت را بسازند. اما کیشلوفسکی خود را ناتوان از کنترل همه پروژه یافت و سرانجام تمام قسمتها را او کارگردانی کرد و تنها مدیران فیلمبرداری متفاوت بودند. اپیزود پنجم و ششم به صورت جداگانه و با مدت زمان بیشتر با نامهای «فیلمی کوتاه درباره کشتن» و «فیلمی کوتاه درباره عشق» ساخته شدند. او قصد داشت اپیزود نهم را هم به صورت مستقل و با نام «فیلمی کوتاه درباره حسادت» بسازد اما خستگی مانع از آن شد که او در کمتر از یک سال ۱۳ فیلم بسازد. فیلمسازی در خارج از لهستان چهار فیلم آخر کیشلوفسکی تهیهکنندگان خارجی داشت. بیشتر با سرمایهگذاری فرانسه و بهویژه با تهیهکنندگی مارین کارمیتز. این فیلمهای متکی بر اخلاق و امور ماورایی بودند با زمینههایی شبیه دهفرمان اما در سطوحی بیشتر انتزاعی، بازیگران کمتر، داستانهای فرعی بیشتر و توجه کمتر به اجتماع. لهستان در این فیلمها بیشتر از دید یک اروپایی بیگانه به نمایش درمیآمد. هر چهار فیلم با کمی اختلاف با موفقیت تجاری روبرو شدند. اولین آنها زندگی دوگانه ورونیک (۱۹۹۰) با بازی ایرنه ژاکوب بود. موفقیت تجاری این فیلم به او اجازه داد تا سرمایه لازم برای ساخت آرزوی خودش (ساخت سهگانهٔ سهرنگ) را فراهم سازد. آثاری بسیار تحسین شده پس از دهفرمان. این سه فیلم جوایز جهانی بسیاری را برای او به ارمغان آوردند. از جمله شیر طلایی بهترین فیلم و شیر نقرهای بهترین کارگردان از جشنواره ونیز و خرس طلایی بهترین کارگردان از جشنواره برلین همراه با سه بار نامزدی اسکار بهترین فیلم خارجی. سهگانهای که دستاوردی مهم در سینمای مدرن به حساب میآیند. درگذشت کیشلوفسکی در ۵۴ سالگی در ۱۳ مارس ۱۹۹۶ در حین عمل باز پس قلب، از حمله قلبی درگذشت و در قبرستان پوازکی در ورشو به خاک سپرده شد. قبر او در قطعه مخصوص شماره ۲۳ قرار دارد و مجسمهای از انگشتان شست و اشاره هر دو دست او که همان شکل معروف کادر دوربین فیلمبرداری را تشکیل میدهند بر روی آن قرار دارد. مجسمهای کوچک با سنگ سیاه بر پایهای با ارتفاع یک متر. روی سنگ قبر هم نام سال تولد و درگذشت نوشته شدهاست. از او و همسرش ماریا ،دخترش مارتا به یادگار ماندهاست. او پس از گذشت سالها از درگذشتش همچنان یک از کارگردانان مهم و تأثیرگذار اروپایی است که آثارش در جهان تدریس میشوند. در سال ۱۹۹۳ کتاب «کیشلوفسکی از زبان کیشلوفسکی» توصیفی از او همانند آثار خودش بر پایه گفتگوهای او با دانیوش استوک به چاپ رسید. همچنین فیلمی بر اساس زندگی او با نام «کریشتوف کیشلوفسکی: من آدم متوسطی هستم» (۱۹۹۵) به کارگردانی کریشتوف ویرزبیکی ساخته شدهاست. اگرچه او میگفت که پس از ساخته شدن سه رنگ میخواهد بازنشسته شود، ولی روی سهگانهای جدید با فیلمنامهای از پیسویچ درباره بهشت، دوزخ، برزخ برپایه کمدی الهی اثر «دانته» کار میکرد. فیلمنامه همانند «ده فرمان» برای کارگردانی شخص دیگری نوشته شده بود اما با مرگ نابهنگام او مشخص نشد چه زمانی او این بازنشستگی خودخواسته را پایان خواهد داد و خودش این سهگانه را کارگردانی خواهد کرد. تنها فیلمنامه کامل این سهگانه «بهشت» بود که تام تایکور آن را در سال ۲۰۰۲ ساخت و در جشنواره جهانی تورنتو به نمایش درآمد. از دو فیلم دیگر در زمان درگذشت او فقط ۳۰ صفحه پیشنویس باقیمانده بود. پیسویچ آنها را کامل کرد و در سال ۲۰۰۵ کارگردان بوسنیایی دانیس تانوویچ «جهنم» را با بازی «امانوئل برت» کارگردانی کرد. کارگردان و بازیگر لهستانی «جرزی اشتور» که در چند فیلم او بازی کرده بود و فیلمنامهنویس اصلی Camera Buff نیز بود اقتباس خودش را از فیلمنامه فیلم نشده «حیوان بزرگ» در سال ۲۰۰۰ به فیلم درآورد. فیلم شناسی
نظرات شما عزیزان: |
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |